در طول 32 سال گذشته، علاوه بر تهدیدات خارجی، « انقلاب اسلامی » ایران فتنه های بزرگی همچون « خیانت های بنی صدر »، « بمب گذاری های تروریستی »، « غائله ی گروهک مجاهدین خلق (منافقین) »، « انحراف و اختلاس برخی از مسئولین » به خصوص در دوره ی موسوم به « اصلاحات »، و « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی » را پشت سر گذاشته است و به لطف خدا از آن ها سربلند بیرون آمده است. اما نکته ی جالب این که در هر کدام از این فتنه ها، ردپای « فراماسونری جهانی » به چشم می خورد.
برای مثال « فتنه ها و اغتشاشات بزرگ پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی » که یکی از بزرگترین فتنه ها علیه « تمامیت نظام » و نه فقط یکی از کاندیداها بود، خود گواه این مدعا است؛ حتی اگر از برخی گزارش ها مانند سخنان « پیام فضلی نژاد » روزنامه نگار و نویسنده ی معروف درباره ی ارتباط « سید محمد خاتمی » با فراماسونرها و عضویت برخی از سران و مغزهای متفکر فتنه همچون « میر حسین موسوی » در « لژ ماسونی قسطنطنیه » به دلیل در دست نبودن مدارک کافی در حال حاضر بگذریم، باز هم وجود اطلاعاتی مبنی بر دیدار « سید محمد خاتمی » با فراماسون معروف « جرج سوروس » و دست داشتن « بنیاد ماسونی سوروس » در وقایع پس از انتخابات، نشان می دهد که حداقل، هدایت این فتنه ها از سوی فراماسون های خارجی بوده است. از سوی دیگر، در حمایت از « اغتشاشگران بعد از انتخابات » کشورهای ماسونی دنیا، به حمایت از فتنه گران پرداختند. حال اگر به توصیف « فراماسون ها » از « جنبش های ماسونی » نگاهی بیندازیم، در می یابیم که « اغتشاشات پس از انتخابات » موسوم به « جنبش سبز » نیز یک « جنبش ماسونی » می باشد:
ماسون ها در رابطه با جوامع، چنین نظری دارند:
« مدرسه ای که توسط مدیر ماسون اداره می شود، یک موسسه ی ماسونی محسوب می گردد. جامعه ای که توسط یک لیدر ماسون رهبری می شود، جامعه ی ماسونی به حساب می آید. اگر تعداد اعضایمان هم زیاد نشود، از طرف هر کسی که می خواهد باشد، باشد، تحقق اصول و آداب در هر جا و مکان یک موفقیت شمرده می شود. »(نشریه ی ماسون ترک – صفحه ی 3032)
با توجه به همین تعریف، جنبشی همچون « جنبش اغتشاشگر سبز » که از سوی کشورهای ماسونی همچون « آمریکا »، « انگلیس »، « فرانسه »، « ایتالیا » و ... و نیز بنیاد های ماسونی همچون « بنیاد سوروس » مورد حمایت و هدایت قرار می گرفته است، مطابق تعریف خود ماسون ها نیز یک « جنبش ماسونی » تلقی می گردد.
البته ماجرا به همین جا ختم نمی شود، زیرا برخی گزارش ها حاکی از شرکت « سید محمد خاتمی » در « اجلاس ماسونی بیلدربرگ » می باشند:
وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال 1999 میلادی.
وجود برخی از گزارش ها مبنی بر حضور « سید محمد خاتمی » در اجلاس « بیلدربرگ » سال 1999 میلادی.
البته لازم به ذکر است که گزارش هایی در رابطه با ارتباط « عبدالکریم سروش » یکی دیگر از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » با « بیلدربرگ » به گوش می رسد. بدین نحو که جایزه ی به اصطلاح ادبی ماسونی « اراسموس » از سوی خاندان سلطنتی « برنهارد » هلند و بنیانگذار اجلاس « بیلدربرگ » به « سروش » اعطا گردید تا از خدمات وی به « فراماسونری جهانی » تقدیر گردد.
اما تأسف بار اینکه مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از رهبران و مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز » اعطاء شده است:
اعطای مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».
اعطای مدال عضویت در گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » از سوی « فیدل کاسترو » به « سید محمد خاتمی » رییس جمهور سابق ایران و یکی از مغزهای متفکر « جنبش فتنه گر سبز ».
در مورد عضویت « سید محمد خاتمی » در « Order » و گروه احتمالاً ماسونی « Order of Jose Marti » باید گفت که گرچه وی ممکن است از ماهیت دقیق این گروه خبر نداشته باشد، اما باز این سوال مطرح می شود که چه ویژگی ها و خصوصیاتی در وی وجود داشته است که از سوی سران « Order of Jose Marti » لایق اعطای عضویت این گروه دانسته شده است؟ فعالیت های وی چرا باید مورد توجه ماسون ها باشد؟ چرا در طی مدت طولانی ارتباط « ایران » و « کوبا »، عضویت در گروه مذکور، تنها به « خاتمی » اعطاء شده است؟ آیا همسویی و هم صدایی « خاتمی » با کشورهای ماسونی، عامل این عضویت نبوده است؟ آیا ...؟
البته نکته ی جالب دیگری که می توان در رابطه با « جنبش فتنه گر سبز » به آن اشاره کرد، وجود شعارهایی همچون « نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران » در بین شعارهای محبوب « فتنه گران » در « روز جهانی قدس » بود که نشان می دهد سرسلسله ی این « فتنه » به دست فراماسون هایی در خارج کشور است که در همه حال نسبت به آرمان نهاییشان یعنی « تخریب مسجد الاقصی » و « ساخت معبد سلیمان » پایبند هستند و حتی در اغتشاشات پس از انتخابات ایران نیز این شعار را که مهمترین دغدغه ی جهان اسلام یعنی « قدس » را مورد هدف قرار داده بود، در دهان عناصر فریب خورده و پیاده نظام خود انداختند!
به هر حال، با توجه به مطالبی که ذکر شد، در می یابیم که کشورهای ماسونی دنیا، از هنگامی که با پیروزی انقلاب اسلامی و الهی ایران مواجه شدند و خط مشی « ضد ماسونی »، « ضد آمریکایی »، « ضد اسرائیلی »، « ضد کمونیستی »، « ضد انگلیسی » و ... آن را دریافتند، از همان روزهای اول به کارشکنی، دشمنی و نفوذ دادن برخی از عناصر خود همچون « بنی صدر » به آن پرداختند و در یکی از این ترفندها، به اسم « تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 هجری شمسی »، به دشمنی و « فتنه انگیزی » علیه « تمامیت نظام » و « آرمان های انقلاب اسلامی و الهی ایران » پرداختند.
بر گرفته شده از:
www.apocalypse.ir
:: موضوعات مرتبط:
فراماسونری و هم پیاله ها ,
,
:: برچسبها:
خاتمی ,
فتنه ,
بنی صدر ,
اغتشاش ,
ایران ,
جزیره ,
امید ,
فراماسونر ,
اسرائیل ,
دشمن ,
خون خوار ,
قاتل ,
جنایتکار ,
یهود ,
اسلام ,
دین ,
خدا ,
قرآن ,
محمد ,
پیامبر ,
قدس ,
امام خمینی ,
آزادی ,
پیروزی ,
مهدی ,
امام ,
:: بازدید از این مطلب : 1037
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30