نوشته شده توسط : داش حسین

شعری در مورد شهیدان

(تقدیم به سید اهل قلم آوینی)


به سوی جبهه می رفت ونگاهش سوی مادربود/
وداعی کرد طولانی که گویی بار آخر بود

و او می رفت آهسته به سوی خاکریز عشق/
وجبهه از حضور او پر از احساس باور بود

دو چشمش خیس از اشک و دلش لبریز از احساس/
میان جمع بود اما دل او جای دیگر بود

عجب حال عجیبی داشت آن شب در دل سنگر
و او آماده پرواز مثل یک کبوتر بود

زمان حمله نزدیک و همه آماده رفتن/
نوای کاروان آن شب پر از الله اکبر بود

چپیه روی دوش او به سر سربند یا حیدر/
و او در کارزار جنگ چو سربازی دلاور بود

زمین دریایی از خون شد،زمرگ لاله های سرخ/
و او مانند یک ماهی به شط خون شناور بود

که ناگه ترکشی خورد و تبسم کرد و پرپر شد/
از او در ذهن من باقی، همان لبخند آخر بود

( شعر از حسین وکیلی زارچ)



:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: برچسب‌ها: شهیدان , آوینی , قلم , سید اهل قلم , سید شهید , عشق , خاکریز , خون , لبخند , سرخ , ترکش , دریا , سرباز , سربازی ,
:: بازدید از این مطلب : 991
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : 30 / 7 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 29 صفحه بعد